دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 242520

تاریخ انتشار : خرداد 1397

(فـــاطـــمــهــ♥
یک فانتزی دیگه عم دارم:
ب عنوان یک پلیس مخفی برم تو یک رستوران تا اون باند قاچاق ابگوشت غذای بین المللی رو منحدم کنم.
نشستم سر میز یک پرس کوبیده با تمام مخلفات دولپی دارم میل میکنم*-*
البته اون وسط حواسمم به بانده هست:))
یهو یکی میزنه تو کلم برمیگردم میبینم سرهنگه(پسر خوشگل خوشتیپه!) میگه چرا نشستی پاشو بریم.
درحالی که نگام به اون کوبیدس بگم چشم سرهنگ.
بعد پاشیم بریم چندتا حرکت هندی روشون پیاده کنیم منحدم بشن^_^
بعد همه نیروها بریزن اونارو بگیرن ولی یکیشون بازوی منو زخمی کنه.
بعد سرهنگ (پسر...^_^)بزنه تو ملاج پسره بگه هوووووی با عشق من چیکار داری؟!!
همه از حرفش دهنشون بااز مونده دخترا با نفرت نگام میکنن(خودمو دیگه نگو غش کردم*-*)
یهو سرهنگ جلوم زانو بزنه ازم خواستگاری کنه$-$
منم بگم اگه میخوای قبول کنم باید برام کوبیده بخری+-+
اونم بگه چشـــــــم بزن بریم بعد من و اون تو افق عه نه ببخشید افق جا نداره تو عمود باهم محو بشیم °_°
به این یکی فانتزیمم برسم لایک کن:)
لایک:خودم برا همتون کوبیده میخرم