دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 238210

تاریخ انتشار : بهمن 1396

قسمت دوم
بگه به به جمع همه بچه های 4جوکی جمع هه فقط من کمم و خیره به عباس مستقیم بگه یادته چقد منو تو 4جوک سوژه کردی الان همه تونو به جهنم میبرم. در حالی ترس عجیبی بین جمعیت فراگیر شده سیگارمو دربیارم و شروع به کشیدن کنم که مجری برنامه بگه داداش تورو خدا خاموشش کن ما یه نون بلدرچینی درمیارم واسه خانوادم میبرم منو منشوری نکن. منم در حالی سیگارمو با دستم خاموش می کنم بگم حاجی همه ما اینجا ته خطیم واسم لفظ قلم نیا. برم سمت جاستینو و در یه مبارزه جانانه اونو شکست بدم در حالی که دارم به سمت سن برگردم که مسابقه رو ادامه بدم جاستین ببیر با چاقو از پشت به قلبم بزنه و جون بکنم در حالی که دارم می میرم مهران مدیری بیاد بگه تابه حال عاشق شدی منم بگم بله. اونم بگه حتما عاشق اون خانومی که اون گوشه نشسته (خطاب به مخاطب خاصم ) در حالی که اشک تو چشم مخاطب خاصم جمع شده بگم نه من عاشق... که حس کنم یه خنجر دیگه به پشتم خورده... و روح سرگردانم به سرگردانیش باز ادامه بده.
لایک: برای روح تازه درگذشته عزیز 4جوکی مون قلب های بالارو محکم فشار دهید.