دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 236907

تاریخ انتشار : آذر 1396

********abas_m223*********
چـنـدسـال پـیـش یـه بـار بـرف درسـت حـسـابـی اومـده بـود بـا دوس دخـتـرم تـو پـارک قـرار داشـتـیـم بـریـم بـرف بـازی کـنیـم وقـتی رسـیدم دیـدم رو نیـمـکـت نـشـسـته از پـشـت نـزدیکـش شـدم و چشـاشـو گـرفتـم اونـم خـنـدیـد گـفـت مـمـد شـوخـی نـکـن سـرده !!!صـدا رو کــه شـنـیـدم دیـدم عـــه ایــن یـکـی دیگـه سـت. یـه چنـد لـحـظه هـمـینـجـوری تـو شـوک بـودم اونـم هـی مـیگفـت مــمـد بـسه ول کــن و تـقـلا میـکـرد دسـتـمو بـرداره دیـگـه لـحـظه آخـر دیـدم چــاره ای نـدارم شـالـگـردنو بـرداشـتم زوری بـسـتم دور چـشـاش یـه گـره زدم هـولـش دادم تـو بـرفـا تـا بلـندشـه فــرار کــردم