دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 233021

تاریخ انتشار : مرداد 1396

یکی دیگه از فانتزی های کاکتوسی من اینه که از تو ساعت کردیم (آره داداش تازه است) یه تلسکوپ غول پیکر در بیارم و باهاش به افق نگاه کنم عه اونجا چه شولوغه!!!!!
داش عباس به علت نا معلومی اونجا محو شده آق کامران به خاطر این که باباش لنگ راستشو کرده تو حلقش با یه لنگ منتظر دکتر دراکولاست!!!! کلن همه فرش پهن کردن و چای میخورن منم در حالی که دارم دم گربمو میکنم ببینم یه شهاب سنگ گنده.داره میاد اینجا لامصب. سایلارم داره هی تف میکنه اونم تف آتشین ولی لامصب شهابسنگ نمیره منم برم از تو فانتزی عباس کامبیز5ساله از تهرانو بیارم که نارنجک بندازه ولی کامبیز به خودش فشار میده و میگو*زه عه شهاب سنگ میترکه و جاستین میاد. بیرون
.
.
.
. ادامه در پست بعدی^_^