دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 232131

تاریخ انتشار : تير 1396

رفته بودیم دریا (حالافهمیدین من شمالی ام) بعد ناهار منو آبجی بزرگم رفتیم سر سنگ لب دریا نشستیم یه ربع گذشته بود دیدیم یه پسره تقریبا 25 ساله دتشت میومد طرفمون

من:آبجی بیتا نگا پسره داره میاد طرفمون
آبجی:ولش کن دریارو نگا کن خیلیا دوس دارن دریا ببینن
پسره نزدیک شد(چون آبجیم 32 بار خواستگار رد داد پسرا میخوان مخشو بزنن ولی نمیتونن، نامرد فقط درس براش مهمه)
اومد روبه رو آبجیم ایستاد حالا آبجیم اصلا نگاش نمی کرد
آبجیم:گمشو
پسره:خانوم شما از گوشی سر در میارین؟
آبجیم:چطور؟
پسره:آخه خیلی وقته دارم تو گوشیم دنبال شماره شما میگردم ولی نمیتونم پیداش کنم
آبجیم:-_-
من:╯▂╰
پسره:#^_^

پسر مملکته ایران داره؟
یعنی هوش و خلاقیتش توی کلیپس دختره همسایه حامد هفتادو دو
راستی سلام من جدیدا اومدم اینجا خیلی خوشم اومد از اینجا مخصوصا از الهام بانو مخاطب فوق العاده خاص آقا کامران حامد ۷۲ و کلیپس دختر همسایشون امیر ۲۱ و خانواده گلش

امضا:yekta1384