تاریخ انتشار : ارديبهشت 1396
آقو ما میخواستیم بریم مهمونی،قرار شد پدر گرامی بیاد دنبال من و مامانم.
بابام زنگ آیفون رو زد (دقت کنید زنگ «آیفون»)،مامانم برداشت.
بابام:«کجایید؟»
:|
آخه پدر من غیر خونه جای دیگه هم میتونستیم باشیم؟!
حالا اون هیچی،... مامانم درکمال اعتماد به نفس گفت:«تو آسانسوریم داریم میایم.»
من:|
بابام:/
مامانم(^_^)