تاریخ انتشار : اسفند 1395
چن وقت پیش مریض شدم تشنج کردم افتادم لبه ی در خورد ب صورتم بینیم از سه جا زخمی شد و شکست جای زخم ها هم مونده (مدیونین اگه فک کنین دکتر نرفتم )
رفتم خونه ی مامان بزرگ داود همونجا بود (عموی بنده ویک سال ازم کوچکتره )میگه قبلا زشت بودی نمیتونستم نگات کنم حالا موندم چطوری باهات حرف بزنم با این صورت درب و داغونت
ن واقعا فک و فامیله دارم..... بجای دل داری دادنشونه ....