تاریخ انتشار : شهريور 1395
عاغامن بچه بودم وقتی دسشویی داشتم حتمن باس ب مامانم میگفتم بعد میرفتم..
یه بار شب قدر بودمامانم داشت باجدیت نماز قضا میخوند ک ناگهانی دسشوییم گرف..o_O
رفتم نشستم روبروش..40دیقه داشتم میپیچیدم توخودم..نماز تموم شد گف:
چته پردیص؟
گفتم:
مامان برم جیش کنم؟
گف:
برو ذلیل مرده ی گردن خورد الان مثانه ت میترکه فرش نجس میشه..(دقت کنید"فرش نجس میشه"فکر فرش بوده نه من ک40 دیقه خودمو نگه داشتم