دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 224392

تاریخ انتشار : شهريور 1395

«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
یه افسانه وجود داره که میگه من وقتی یک سالو پنج ماه و دو روزم بوده با مامانم و نن جونم(ملقب به فنته الملوک)میرم روضه..بعد سفره پهن میکنن شام بدن که من دوتا از سبدهای سبزی رو میریزم تو سفره..مامانمم زود جمع میکنه میذاره سرجاش!!
وحالا پس از سالها:
مامانم:چرا بچه اشرف خانوم اینقد لوسه؟
فنته الملوک:بچه خودتم وقتی کوچیک بود سبد سبزیا رو ریخت!
+چرا دخترت بچه شو از تاب پیاده نمیکنه؟
-بچه خودتم وقتی کوچیک بود سبد سبزیا رو ریخت!
+چرا بچه عصمت خانوم اینقده گریه میکنه؟
-بچه خودتم وقتی کوچیک بود سبد سبزیا رو ریخت!
+چی؟!
-بچه خودتم وقتی کوچیک بود سبد سبزیا رو ریخت!
+کجا؟!
-بچه خودتم وقتی کوچیک بود سبد سبزیا رو ریخت!
+تلفن؟!
-۲۹۶۶