تاریخ انتشار : مرداد 1395
لامصب هر وخ مياي امتحان بدي اين دسشويي بيچاره ميكنه ...سر امتحان بودم نميتونستم تحمل كنم گفتم حواس خودمو پرت كنم بهو مراقبه گف چرا زل زدي اينجا گفتم دارم فك ميكنم ديد برگم خاليه بنده خدا اشاره كرد برو گفتم چي باز اشاره كرد نفهميدم بلند گف خانم........بفرمايين بيرون اگه داره ميريزه ....
از اون به بعد رفتم خودم گم و گور كردم
صداي من را از جنگل هاي آمازون ميشنويد