تاریخ انتشار : خرداد 1395
رفته بودیم خونه خالم اینا (جای شما خالی چن سال پیش ) بعد دم صب بود شوهر خالم طی یه حرکت کولرو خاموش کرد (خخخخ)ما هم پختیدیم از گرما (اخه تابستون بود دیه ) گذشت دفعه بعد اونا اومدن خونمون مهمونی گفتیم دیه وقت تلافیه (هاهاهاها) پا شدم دم صب کولرو خاموش کردم بعد طی یه حرکت مامانم پا شد کولرو روشن کرد گفت بار اخرت باشه بدون هماهنگی کولرو خاموش میکنی فقط میتونم بگم به افق خیره شدم ....:| :|:|