دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 215857

تاریخ انتشار : دي 1394

2 سال پیش بود با پدر گرام رفتیم لباس بخریم صاحب مغازه بابامو میشناخت،حالا مثلن رفته بودیم که من خرید کنم همون دقایق اولیه!!! بابام چشمش به یه کاپشن چرم افتاد و به فروشنده گفت سایزش رو بیاره پدر من هم پوشید اون کاپشن اصن مناسب سن پدرم نبود . فروشنده هم هعی تعریف میکرد که بهترین کاپشن رو انتخاب کردید.خودمم یدونه از این دارم،دیگه خودتون میدونید دیگه سرتون رو درد نیارم.مشتری جدید اومد فروشنده رفت من هم از فرصت استفاده کردم دوییدم سمت بابام گفتم:بابا این چیه؟گفت :دخترم مگه چشه:| گفتم: شبیه اون پسره شدی که جلو دبیرستان ما تکچرخ میزنه:)بابام هم گفت:دخترم مرسی که آگاهم کردی:)موقع پس دادن کاپشن به فروشنده گفت:مرسی ولی دخترم میگه با این کاپشن شکل اون پسره که جلو دبیرستانشون تکچرخ میزنه شدم0_○عاقا منو میگی، دیگه روم نشد برم اونجا خرید .چند روز پیش که داداشم میخواست کاپشن بخره باهاش رفتم گفتم حتمن یارو یادش رفته. کاپشنو پرو کرد بهش هم میومد رفتیم حساب کردیم میخواستیم بریم بیرون فروشنده گفت: از اون پسره که جلو مدرستون تک چرخ میزد چه خبر^_^
فک کنم باید دوسال دیگه هم صبر میکردم بعد میرفتم مغازه اش تا کامل یادش بره:|