دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 213978

تاریخ انتشار : آذر 1394

این یه شعره:

دیدم اندر چهره ی آن مرد ریش
بگفتم بیا با هم برویم به کیش

بگفتا مادر تنبیه کرده مرا شب پیش
چو خوش گفت زالی به فرزند خویش

چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن


بگفتم چرا با تو رفتار کرده مثل میش
بگفا که من بدرفتاری کرده ام مثل پیش(نمیدونم چه ربطی داره :0 )

بدین گونه گفت به من ای درویش
گر از اهد خوردیت به یاد آمدی

که بیچاره بودی در آغوش من


بگفتا شدم قرمز هر لحظه بیش
بگفتم حقت هست یک دانه نیش

بگفتا ادامه داد مادر با حرف ایش
نکردی در این روز بر من جفا

که تو شیرمردی و من پیرزن