تاریخ انتشار : آذر 1394
این اولین پستمه....
نشسته بودم دیدم تو خونه افتضاح بوی سوختنی میاد...
من:مامان...بوی سوختنی میاد...غذات سوخت
مامانم:من که اصلا غذا نذا......واااااااااااااای
تازه اعتراف کرده میخواسته بگه غذای همسایست
خوب من برم سوخته پلومو بخورم^-^