تاریخ انتشار : شهريور 1394
دیروز داشتم فوتبال نگاه می کردم زنداییم اومده میگه:به جای این مزخرفا پاشو کمک کن
یه نیم نگاهی بهش انداختم و گفتم:اگه منم پاشم و کار خونه کنم که میشم عین شما
نمیدونم بهش برخورد یا قانع شد چون از اونروز اصلا کاریو به من نمیسپاره شایدم میترسه مثل اون بشم
نمیدونم والا الله اعلم