دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 203720

تاریخ انتشار : تير 1394

قبل از عید بود با شوهر گرام رفته بودیم خونه مامانم کمکشون خونه تکونی
عصر که شد یه چای نبات زعفرونی دبش ریختم گذاشتم رو میز.
حالا من: عزیزم برات چایی ریختم بیا بخور
شوهر جان: وای نمیتونم جون ندارم.
من: عزیزم بیا بخور تا جونت درآد(میخواستم بگم جون بگیری)
شوهرم0_0.
من قبل از پی بردن به سوتی:-)
مامانم (^_^*)
من بعد از پی بردن به سوتیo_O



بابا جونم^_^