دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 201257

تاریخ انتشار : خرداد 1394

جیگر:من امروز با کلاه قرمزی و ببعی رفتیم خونه ساسان اینا
بعدش بابای ساسان اومد شربت البالو داد خوب بود خوشمزه بود
بعدش مامان ساسان شربت اورد خوب بود خوشمزه بود
بعدش مامان بزرگ ساسان شربت اورد من به شربت البالو حساسم
بعدش اومدیم که بریم باغبون خونشون شربت داد من گفتم به شربت البالو حساسم ولی اون شربت داد گلاب به روتون من کار دستشویی داشتم بعدش جلوی چشام تار بود همه جا تاریک بود بدنم درد میکرد دیدم کلاه قرمزی رفت یه جایی منم رفتم تو وقتی کارم تموم شد دنیا روشن شد دیگه بدنم درد نمیکرد فهمیدم خونه همسایه ایم
عاشقای جییگر کجایید