تاریخ انتشار : خرداد 1394
چند سال قبل نماینده شهرمون که یه آقای دکتر بود میره روستای مادریم.
وقت سخنرانی، مردم ده همهمه و شلوغ کاری می کردن و نمی ذاشتن دکتره نماینده حرف بزنه.
بزرگ ده ناراحت میشه و از پشت میکروفون و میگه:
برادرا، خواهرا از همین لحظه به جز آقای دکترهیچ کس حق گوه خوردن نداره.....
حالا تصور کنید چهره ی نماینده رو، اگه شروع به حرف زدن می کرد یعنی داره میخوره
شما بودید چکار می کردید؟