دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 197872

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1394

بچه ها سلام. اومدم دو تا از بدبختیامو بگمو برم.....من یکی از درس خونای مدرسه ام هستم و هر روز درس میخونم.حالا فرض کن هر دفعه بعد از 3-4 ساعت خوندن از اتاقم میام بیرون میرم سر موبایل بعد یهو مادرم که جانم فدایش باشد یهو میاد میگه ممممممححححمددددددرضاااااااااااااااا میگم بله میگه تو نمیخوای درس بخونی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اقا من امروز داشتم فوتبال بازی میکردم تو کوچه بعد توپ افتاد اونور خیابون منم با سرعت هزار رفتم توپو بیارم که پام گیر کرد به اسفالت کوفتی جوری دماغم شکست که فقط حیفم میاد چرا تو فورجوک نمیشه عکسم گزاشت جوری دماغم خون اومد که سرم داش گیج میرفت جوری دماغم باد کرده که قسمتی از تصویر چشمم با ورمش پر شده
حالا فکر کن مامانم اینا جیییغی زدن که نصف بادش خوابید لا مصب. به غیر از اون یه کوچه دورم جمع شده بودن. حالا میگین چرا و چجوری اینجام... خب بعد از اون اتفاق
رفتم سریغ بالا بابام کمکم کرد خودمو شستم مامانم هم جیییییییییغ بعد دستمو باند پیچی کردم دوباره به زور رفتم پایین بازی کردم میفهمی بازیییییییییییییییی الانم اینجام
اگه لایک میکنی که خیلی ممنون اگه نه ترو خدا دعا کن. چون من منگلم میفهمی مننننگگگل چون با بند شیش متری باز کفشم و اسفالت نا هموار داشتم میدوییدم