تاریخ انتشار : خرداد 1391
یه بار نزدیکی های ونک تو یه ترافیک بدجور گیر کرده بودم
یهو انداختم تو یه کوچه فرعی و گازش رو گرفتم
ملت هم خیال کردن من بلدم مثل اسب راه افتادند نبال من!
یکم اینور اونور پیچیدم آخر خوردم به بن بست
خیلی ریلکس ماشین رو ته کوچه پارک کردم رفتم تا نیم ساعت بعد اون ماشینها داشتن سر و ته میکردن که از کوچه در بیان!!