دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 188506

تاریخ انتشار : بهمن 1393

دیروز که از دانشگاه داشتم میومدم
وارد کوچمون که شدم این ور رو نگاه کردم کسی نبود اون ور رو نگاه کردم کسی نبود
منم با خیال راحت شروع کردم بلند بلند حرف زدن
(وای چه گونچیشکای گوگولیی این درخته چی واسه ما فیگور گرفته...
خلاصه هنوز تازه داشتم با گربه چلاقه محلمون سلام احوال پرسی می کردم
که چشمتون روز بد نبینه دیدم پسر همسایمون واستاده داره یه چوری نگام می کنه
منم متخصص در مواقع بحران
اصلا گریم نگرفت و به رو خودم نیاوردم
سریع دماغم رو بالا دادم و یه پشت چشمی نازک کردم و رفتم تو ژس غرور
که یه دفعه دیدم اقامون سریع رفت تو خونشون و در محکم بست
خودم که احتمال می دم شیفته غرورم شده
از دیروز منتظر تماسشم ولی نمی دونم چرا زنگ نمی زنه
دارم به این فکر می کنم که نتونسته شمارم رو از تو گوشی خواهر افاده ایش کش بره
بهتره خودم برم یواشکی شمارم رو تو حیاطشون بندازم
لطفا برامون دعا کنید من که خیلی امیدوارم