دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 184146

تاریخ انتشار : آذر 1393

يه همسايه داريم.که يه دختر داره هم سن خودم و از خدا چه پنهون!چشش دنباله منه!

از فرصتي استفاده ميکنه که بياد نزديک من!

خلاصه منم دنبال ي فرصت بودم که به کلي فراري بدمش!خوشم ازش نمیاد!

ديروز نزري اش رشته داشتن.ريخته بود تو يه کاسه خيلي بزرگ و اورده بود دم در!!

منم تا فهميدم اونه بدو رفتم پشت در!در هم رو به بيرون باز ميشد.

منم درجا و محکم درو باز کردم!اون بيچاره ام چسبيده بود به در که....!=)))

ظرف اش رشته همش ريخت رو سرش و بدنش!

اخي نگاش کردم دلم براش کباب شد:(( =))))

نگاهم کرد گفتم الان ده تا فوحش بهم ميده ميده ک گفت: در راه عشق اگر صد بار هم رنجش ديدي ملالي نيست....من برم ي کاسه ديگه براتون بيارم.:x:*

من:l >_< O_O

خدايا خودت منو از شر اين نجات بده:l