دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 182901

تاریخ انتشار : آذر 1393

چند سال پیش رشت ، خونه یکی از اشناها بودیم . خونه اونا اپارتمانی و خیلی کوچیک بود و فقط یه اتاق داشت که اونم کولر نداشت واسه همین بعد از ناهار چون هوا گرم بود همه ردیفی تو حال دراز کشیدیم .
یه نیم ساعتی گذشته بود که احساس کردم خیلی دسشویی دارم و پاشدم رفتم تو دسشویی . حالا دسشویی بغله حاله .
همین که نشستم یهو زارت !!
در واقع زارت که نه زارررررررررت !!!
صداش اونقدر بلند بود که روم نمیشد بیام بیرون یه چند دقه ای تو همون وضعیت بودم اخرش گفتم میرم بیرون یا خوابن و نشنیدن که خوب هیچی ؛ یا شنیدن و دیگه نمیان که بروم بیارن . رو همین حساب اومدم که بیام بیرون .
اقا همین که اومدم بیرون دیدم همه ردیفی نشستن وذل زدن به من .
یهو این اشنامون گفت ارش سوزن نخ بیارم ?!
هیچی دیگه ازین حرفش اینقد خندیدم که یهو زارررت !!!
ازون به بعد هر وقت منو میبینه میگه دمت گرم ارش اون روز گوزت گووووز بوداااا !!!
اخه شما بگین فک و فامیله من دارم ؟؟!!