دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 180498

تاریخ انتشار : آذر 1393

اولین پستم یه خاطره از اول راهنمایی
من تو مدرسه از اون بچه درس خونا بودم ولی یه روز دبیر حرفه فن سورپرایزمون کرد و گفت کتابارو از رو میزا بردارید میخوام امتحان بگیرم
آقا ماهم هیچی نخونده بودیم، خلاصه رفتم نشستم میز آخر و با استرس فراوان کتاب باز کردم و همه جوابارو نوشتم
از قضا تنبل کلاس دید و به تقلید از من اونم کتاب باز کرد ولی دبیر سر مچ اونو گرفت
اونم نامردی نکرد و منو لو داد، منو بگو داشتم میمردم از ترس
ولی دبیر گلمون یه لبخند تمسخرآمیز بهش زد و گفت بچه زرنگ و تقلب؟ دفعه آخرت باشه به کسی تهمت میزنی و برگشو گرفت و یه صفر بهش داد
و منم در درونم لبخندهای شیطانی میزدم ها ها ها
ولی حالا خیلی دلم میخواد اون دبیرو ببینم و بهش بگم اون بیچاره راست میگفت
همچنین دوست دارم همکلاسیمو ببینم و ازش حلالیت بگیرم