دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 179915

تاریخ انتشار : آذر 1393

من با یه ngo همکاری میکردم که از طریق یکی از دوستایfb (هان چیه چرا اینجوری نگاه میکنید مال دوران جاهلیتم بوده برای همه پیش میاد دیگه) با اونجا آشنا شده بودکلا این پسره رو دو بار در حد ۵دقیقه تو جلسات دیده بودم
بار اولی که رفتم دانشگاه صحبت کنم برای تدریس مدیر گروه تو سالن دیدم شروع کردیم به حرف زدن حالا داشت میگفت :که مهمترین چیز برای ما جدیت و جذبه شما تو برخورد با دانشجوهاست که صمیمی نشید منم تریپ برداشته بودم که صد در صد خاطرتون جمع حالا کلاسها هم تعطیل شده بود سالن شلوغ بود یه دفعه همون پسره امد محکم زد رو شونه من گفت: زلزله(یکی از اسمهای مستعارمه مابقی گربه شرک،آوار،سونامی و.....) تو اینجا چه غلطی میکنی آخه؟!!!!!
قیافه من@_@
قیافه مدیر گروهo_O
قیافه پسره:-)
هیچی دیگه.ذوب شدم رفتم تو زمین بعدش تبخیر شدم رفتم تو افق
خب برادر من دقت کن دیگه با کی وایستادم