دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 178033

تاریخ انتشار : آبان 1393

میخوام واستون یه داستان تعریف کنم
یکی بود یکی نبود
یه پیرمردی بود که در کلبه ای چوبی زندگی میکرد
پیرمرد در یک صبح زیبا داشت در مزرعه خود کار میکرد که دچار حمله قلبی شد
الان تو سی سی یو بستریه
واسش دعا کنید .قصه ام خراب شد:(
ای بابا نشد ما یه داستان آموزنده بگیم
حیفـــــ...:|