تاریخ انتشار : مهر 1393
عاقادیروز کنارپدرگرام نشسته بودم بعد دیدم چشماش قهوه ای روشن شده،میگم:اااا...باباچراچشمات قهوه ای شده قبلاکه نبود!؟برداشته میگه :خب توجلوم نشستی ،انعکاسته توچشام!!!!:((((واینجابود که من هویت ناشناخته خودرا کشف کردممممم:o
خو پدرمن انقد اعتمادبه نفس میدی بهم،خسته نشی هااا؟!!بازمیگن چراجوونا روان پریشن؟؟
بابایه من دارم عایا؟؟