تاریخ انتشار : مهر 1393
با مامان بابام دعوام شده بود ..
لباسامو پوشیدم که برم بیرون یه دوری بزنم ..بدون اینکه چیزی بگم رفتم سمت در
مامانم گفت: کجا؟
هیچی نگفتم بعد بابام گفت بازم هیچی نگفتم اومد سمتم جلومو گرفت و گفت:بهت میگم کجا میری؟
گفتم: بیرون
قیافه ش 180درجه تغییر کرد و گفت خب از همون اول میگفتی... برو
.
اصن داستانیه