تاریخ انتشار : شهريور 1393
صحبت کردن یک پدر با فرزندش
پدر : پسرم میتونی نون بگیری پسر : بابا تازه از باشگاه برگشتم خستم پدر: باشه پسرم من خودم میرم تو استراحت کن
صحبت کردن پدر من با من
پدر: هوی اون تنه لشتو تکون بده برو چند تا نون بگیر من: بابا دو ۳ ساعت تو باشگاه بودم تازه تا خونه پیاده اومدم میشه ۱ ساعت دیگه برم پدر: من اندازه تو بودم میدونی از کجا تا کجا پیاده میرفتم و تازه وقتی بابات میگه برو نون بگیر سریع باید پاشیو گمشی بیرون من: باشه :-(
اون وقت میریم معتاد میشیم میگن چرا ?