تاریخ انتشار : شهريور 1393
آفا اون روز رو بالش دالوپم خوابیده بودم که یهو تلفن زنگ زد رفتم دیدم دوستم میگه بریم پیک نیک منم رفتم تو ماهیتابه آگرین یه کم غذا درس کردم یهو دستم خورد آب لیوان ریخت رو زمین اومدم با کفشوی پلین جمعش کردم و کبابپز پلین برداشتم کفشای تنتاکم رو پوشیدم و زدم بیرون و خسته کوفته برگشتم یه کم که به تشک باراد تکیه دادم رفتم سرم رو گذاشتم رو دالوپ خوابیدم....یه روووز عاااالی رو سپری کردم