دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 168860

تاریخ انتشار : شهريور 1393

عاقا ما وقتی بچه بودیم تو حیاطمون مرغ و خروس نگه میداشتیم تو یه ظرفی هم براشون آب میذاشتیم ولی این آب به خوش سلیقه ایه مرغ ها همیشه کثیف و پر فضولات و خاک میشد یه روز مادربزرگم به مامانم یه پارچه ای داد و گفت اینو بشور اگه جمع نشد باهاش برام پیرهن بدوز منم که عاشق لباس شستن.دور از دید بزرگتر ها پارچه رو برداشتم تو ظرف اب مرغا شستمش بعد بردم رو درخت انگورمون آویزونش کردم.به به عجب خانومی بودم من!
قیافه مادربزرگم بعد از مشاهده ی پارچش:(((((((((((((((
قیافه من:))))))))))))))))
قیافه مرغا:**************
و قیافه مامانم که از خنده هلاک شده بود:$$$$$$$$$$
بله همچین آدم تمیزی بودیم ما