تاریخ انتشار : ارديبهشت 1391
حیف نان با صورت باند پیچیده میاد تو خیابون. رفیقش میگه چرا اینقدر به صورتت باند پیچیدی؟ حیف نان میگه داشتم اتو می کردم تلفن زنگ زد بجای گوشی تلفن اتو رو گزاشتم دم گوشم. رفیقش میگه پس اونور صورتت چی شده؟ حیف نان میگه تا اتو رو گذاشتم زمین تلفن دو باره زنگ زد!