تاریخ انتشار : ارديبهشت 1391
شب رفتم خونه.به مامانم میگم شام چی داریم.نگو با بابام دعواش شده اعصاب نداره.میگه:کوفتو زهر مار.میگم باشه از اون کوفتو زهره ماره بده ما بخوریم.مامانم میگه ضر نزن غذای من کوفته"اصلا شام نداریم.کشنه خوابیدیم.
فک و فامیله ما داریم