دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 140509

تاریخ انتشار : بهمن 1392

رفته بودم کلاس حسابداری ..یکی از پسرا گفت بابا حسابداری که کاری نداره...استاد گفت پس پاشو بیا توضیح بده..پسره هم رفت پای تخته گفت خب بچه ها میخوام به یه زبان ساده حسابداریو براتون توضیح بدم
فرض کنید من میخوام با شما (اشاره به یه دختر)رفیق بشم!!!
روز اول من شماره میدم دختر قبول میکنه و رفاقت شروع میشه
روز بعد قرار میزاریم کافی شاپ..پسر:عزیزم چی میخوری؟ دختر:بستی....پس دختر=بدهکار پسر=بستانکار
روز بعد دختر تقاضای شارژ میکنه پسر یه شارژ 5تومنی میخره در نتیجه ..دختر=بدهکار پسر=بستانکار
روز بعد پسر میگه عزیزم دوس داری کجا ببرمت؟ دختر:دربند پس!!دختر=بدهکار پسر=بستانکار
بعداها قضیه عاطفی تر میشه میرسه به عشق و عاشقی و ازدواج
خب من 10تاسکه مهر میکنم
-یکی از دخترا پاشد رفت جلوی عدد چندتا صفر گذاشت گفت درستش اینه!
پسره هم جلوی رقم یه مساوی گذاشت نوشت "ماچ"
خب بعد از چند وقت پسر میوفته به غلط کردن واحساس میکنه بینشون تفاهم نیست ومیخواد زنشو طلاق بده
دیگه اینجا قضیه برمیگرده و میشه پسر=بدهکار دختر=بستانکار

ماژیکو انداخت رو میز آستیناشو زد بالا گفت خب خانم بیا مهرتو بگیر (ماچ)^_^
کلاس که رفت رو هوا هیچ؛ حالا مگه استاد خندش بند میومد انقدر خندید سرخ شده بود با پسره عکس یادگاری هم گرفت