دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 126924

تاریخ انتشار : آذر 1392

یه بار یه دختره بهم زنگ زد .یه خورده طول کشید تا فهمیدم این دختر عمه گامبو و زشتمه که از کوچیکی اویزونمه.منم خودمو زدم به نشناختن دیدم بهترین فرصته از شرش راحت بشم تا میتونستم خودم خلاف و عوضی و معتاد معرفی کردم بلکه از دستش خلاص بشم،چند روز بعد دختر خاله شو(عشقم) بهم میگه موری من تو رو خیلی دوس داشتم ولی اونی که فکر میکردم نبودی،دیگه دوست ندارم.نگو اون روز این دوتا با هم بودن،حالا من سرمو به دیوار میزنم و خدااااااااااا چرا ااااااا این فک و فامیله بما دادی