دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 126092

تاریخ انتشار : آبان 1392

روز تاسوعا رفته بودیم شمال ( روستای پدر و مادرم ) ظهر مسجد ناهار میدادن خواهرم ( لازم بذکره بگم 16 سالشه ) میگفت داخل مسجد نشسته بودیم یه پسر چهار ساله ( همون گودزیلای خودمون ) رفته سمت خواهرم با انگشتش زده تو لپ خواهرم بهش گفته گوگولیییییییی .
عکس العمل خواهر من رو داشته باشین :
خواهرم هم با انگشت زده تو شکم پسره با لحن بچگونه گفته گوگولیییییییی .
قیافه پسره از کار خواهر من O-o
پسره همین جوری تو هنگ بوده خواهر منم که مرض داره دوباره همین حرکت رو تکرار کرده .
یهو پسره قاطی کرده برگشته داد زده و گفته :
چیکار میکنیییییییی؟؟؟؟؟؟نکن دییییییییگه!!!!!!
بعدش الفرار .
خواهر من دارم عایا ؟؟؟؟