دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 121797

تاریخ انتشار : آبان 1392

یکی از بزرگترین داغ های زندگیم رو دوران دبیرستان دیدم.یک روز زمستونی خیلی سرد به شدت دستشوییم گرفت دوییدم سمت دستشویی و دیدم خیلی شلوغه ولی یکی از دستشویی ها خالیه منم اصن به فکرم نرسید که چرا دستشویی خالیه باهمون سرعت رفتم داخل دستشویی و کار خودمو کردم وقتی مرحله شستن رسید آب سردو باز کردم دیدم آب نمیاد.آب گرمو باز کردم دیدم آب جوش با بخار زیاد داره میزنه بیرون همینجوری بلاتکلیف بین زمین و آسمون مونده بودم .تنها کاری که تونستم بکنم این بود که آب میریختم تو مشتم فوتش میکردم خنک که میشد میریختم رو خودم خخخخخخخخخ