دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 110475

تاریخ انتشار : مهر 1392

یبار که بچه بودم بابام یه کلم گنده خریده بود گنده میگما
طفلیرو گذاشته بود
تو حیات یروز که مهمون داشتیم مامانم گفت که برو این نایلونو ببر بذار رو کلمه
منم راستش متوجه نشدم یعنی شدما ولی برعکس متوجه شدم
تازه خجالت کشیدم یبار دیگه هم ازش بپرسم که ماموریتم چیه
و رفتم و با عزمی راسخ کارمو انجام دادم
با کلی مصیبت کلمو نصفش کردمو گذاشتم تو نایلونه و با خیال راحت برگشتم بجای اینکه نایلونو ببرمو بذارم رو کلمه
دیگه بقیشو سانسور میکنم
خودتون حدس بزنین که چی شد آخرش

اگه لایک نکنین خیلی نامردین دومین پستمه ها