تاریخ انتشار : شهريور 1392
بــاید اعتــراف کـنم
بدتـرین لحظـه اون موقعـی بود که سـر امتـحان دبیر مـیومد
بالا سـرم وامیســتاد و نیگام میکــرد،منم عرق شـرم میریختمو چرتو پرت مینـوشتم!
البته این تا دوره راهــنمایی کابوس بود،دوران دبیــرستان
دیگه تا دبیر میومد بالاسرم میذاشتم بـرگه سفیدمو بـبینه
تازه با 1لبخـنده طرح مــونالیزا بش میگفتم اگه کـمک میکنی بالا سرم وایسا !...! بعــــله..