تاریخ انتشار : شهريور 1392
ما امشب کلی به خودمون رسیدیم ... کلی گرسنگی کشیدیم که بریم عروسی ..
وقتی رفتیم دم خونه طرف .. دیدیم خبری نیس ..
زنگو زدیم .. گفتند خاک تو سرتون .. عروسی هفته پیش بود ؟؟؟
من : (^_$)
عروس خانم :($_*()
اون دختر مانتو آبیه که به ماشینشون تکیه داده بود : (^_@)