تاریخ انتشار : شهريور 1392
اعتراف میکنم از دانشگاه داشتم میومدم خونه دیدم فقط کلید در حیاط رو دارم...رفتم تو کلی تو حیاط نشستم...چند ساعت گذشت...یهو دیدم مامانم از پنجره داد میزنه میگه دیوونه چرا تو حیاط نشستی...منکه خونه بودم.!!!!!
من:O_O
خوب فکر کردم کسی خونه نیس...*_*