دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 103263

تاریخ انتشار : شهريور 1392

اعتراف میکنم وقتی 7_8 سالم بود دو تا جوجه داشتم یه روز با مامانم میخواستیم بریم بیرون منم این دو تا بدبختو گذاشتم تو ابکش سرشم یه اجر گذاشتم سر ابکش که یه وقت از زیرش در نیان گربه بخورتشون اغا این دو تا از صب تا نزدیکای غروب اون زیر موندم اونم چی وسط تابستون توی بالا پشتبوم وقتی برگشتیم خونه دیدیم دو تاشون از گرما و بی ابی مردن اخی اگه بدوننین من یه هفته عذای عمومی داشتم بعدشم با داداشم خاکشون کردیم اون موقع ها بیچاره حیوونا دستم اسیر بودن روحشان یاد و شادشان گرامیییییی باد ........