تاریخ انتشار : شهريور 1392
اقا وقتي دبستان سر كلاس بوديم معلممون گفت بياين بازي جابجايي(يكي ميره بيرون جاي يه چيزي عوض ميشه اون بايد بفهمه چي جابجا شده)دوستم با اسرار (اصرار...)موفق شد بره بيرون اقا هنوز كار جابجايي تموم نشده بود با هردنگي پس گردني مدير محترم داخل شد. مدير داد ميزد (باز چه غلطي كردي از كلاس بيرونت كردن) تا معلممون حقيقت گفت طول كشيد بيچاره هنوز داشت كتك ميخورد. اخه مديره...اول سوال كن (ديدين چه باادبم نگفتم مدير كصافططططط)