دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 100485

تاریخ انتشار : شهريور 1392

یکروز تو خیابان خیام روبروی دادگستری پیاده راه میرفتم و گلوم بشدت چرک
داشت منم حواسم نبود یک تف خیلی خلطی انداختم بطرف چپم اونم باشدت تمام ولی
صدای از اصابت با زمین نشنیدم برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم وای افتاده
رو یقه کت سفید یک وکیل و اونم خشکش زده بود و منو با عصبانیت زیاد نگاه
میکرد من میخواستم بترکم از خنده ولی خودمو نگه داشتم رفتم پیشش و عذر
خواهی کردم و با دستمال کاغذی که دستم بود شروع کردم به پاک کردن که دیدم
مثل پنیر پیتزا کش میاد و بدتر شد وکیل بیچارهمداشت میترکید از ناراحتی داد
زد ول کن مرتیکه گند نزن دیگه منم سرمو انداختم رفتم وتا 2 روز همش قیافه
اون بیچاره را که یادم میافتاد میترکیدم از خنده.آقای وکیل ببخشید