دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده
بعد داییم شیرینی پخش کرده
به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟
گف آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن !

خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن
بی اعتنایی هایم را جدی نگیر
در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی . . .

سلام هموطن,!
اینجا اذربایجان است, سر ایران..
یک عمر جک گفتی سکوت کردم,..... گفتی حرفی نزدم
بیگانه حمله کرد بابک را دادم,جنگ شد باکری ها را دادم..
دایی و ساعی شادی را به خانه هایتان اوردند
...ولی باز گفتی و گفتی گفتی..
هموطن! اینبار نه از جنگ خبر است نه از چیز دیگری!
خانه ام ویران شده,پدر و مادر و خواهرو برادرم زیر اوارند..
کمکم کن...کمکم کن...

سلام
ما چند ساعتی میشه که از مناطق زلزله زده ی شهرستان های اهر ،ورزقان و هریس میاییم
برادران و خواهران عزیزم فقط اینو میتونم بگم که وضعیت افتضاحه!
چندین نفر از هموطن هامون هنوز که هنوزه نتونستیم از زیر آوار دربیاریم
صحنه های وحشتناکی دیدیم!
مخصوصا مرگ یک کودک در آغوش مادرش
هموطن های عزیز
خواهشا دعامون کنید
وضعیت خرابه
هر کمکی مالی که توان دارین به این شماره حساب واریز کنید
9999 بانک ملت
خلاصه دعا فراموش نشود
یا علی

غم آذربایجان بغض ایران است
بیایید با کمکهایمان نگذاریم غم آذربایجان زیادتر شود و بغض ایران بترکد.....

این روزها حس بی تفاوتی تنها دلیل خوشحالیم شده...!!! خیلی خوشحالم و ساکت ... اما در عین حال خشمگین و عصبی...! آروم و پر قدرت ... درست مثل یه زلزله...!

با سلام،اميدوارم در هيچ كجاي كره ي زمين وبه خصوص ايران زمين زلزله اينقدر خرابي وكشته به بار نياره وهمچنين اينكه اول خانه هاي اون منطقه مقاوم سازي بشن و كم كم اين كاركل ايران رو دربربگيره،خواهش ميكنم جدي بگيريد كاركنان محترم.

برايه شادي روح هموطنان تبريزي صلوات....

خدایا "ارگ" را از "بم" گرفتی... حرفی‌ نزدیم؛
"جان" را از "آذربایجان" نگیر !

دعایِ این شبها :
خدایا ...
قربون بزرگی و عظمتت
اینجا ژاپن نیست خونه هامون محکم باشه
هوای ما رو داشته باش!
مرسی ♥

وقتى به تو فكر مى كنم از آسمان تابستان بهار مى بارد...

یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری باید حرفی برای گفتن داشت...!!

آدمی بودن , حسرتا , مشکلی است در مرز ناممکن , نمی بینی ؟
ای کاش آب بودم - به خود میگویم
نهالی نازک به درختی گشن رساندن را
تا به زخم تبر بر خاکش افکنند
در اتش سوختن را ؟
یا به سیراب کردن لب تشنه یی
رضایت خاطری احساس کردن
- حتی اگرش به زانو نشانده اند
در میدانی جوشان از آفتاب و عربده
تا به شمشیری گردنش بزنند ؟
احمد شاملو

با یکی از مسئولین تبریز تماس تلفنی برقرار کردن و ازش پرسیدن اقا چرا رسیدگی نمیکنید
میگه ما رسیدگی کردیم و اگه کم کاری شده , انشالله زلزله های بعدی جبران میکنیم
انگاری که نمک و فلفل یه خوراک کم و زیاد بوده و میگه وعده بعدی تنظیمش میکنم
همچین مسئول های با صلاحیت و دلسوزی داریم ما :|

آدمیست دیگر…
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد…
دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور...!!
{حسین پناهی}