دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

دیوار موسسه بیمه رو تازه رنگ کردن روش نوشتن "لطفا روی دیوار چیزی ننویسید" یکی اومده با اسپری روش نوشته "چشم داداش شما جون بخواه"

یاروپدرش توی اتیش سوزی می میره روی درمغازه می نویسه به دلیل پدرسوختگی تعطیل است

تمام غزل هايم را سرودم كه خداحافظيت را نبينم . . .
كه ديدم. . .
وتو رفتي. . .

یه بار سر کلاس برنامه سازی معلم یکی از بچه ها رو برای نوشتن برنامه مقلوب عدد صدا کرد .
این بیچاره هم اصلا حالیش نبود برنامه سازی چیه
پاشد رفت سر تخته
کل کلاس هم منتظر بودن ببینن این چی می خواد بنویسه
شروع کرد
یه خط برای دریافت عدد به زبان برنامه سازی نوشت خط بعدی رو اینطوری نوشت
"عدد را مقلوب کن"
و خط پایانی رو هم به زبان برنامه سازی نوشت
معلم پاشد گفت کامپیوتر دختر همسایتونه که داری باهاش فارسی حرف میزنی؟؟
معلم :-<
بچه ها :)))))
شاگرد پای تخته =-|

زلزله اومده همه دارن میدون طرف حیــاط
بابام از خواب بیدار شد دوید طرف آشپزخونه!
میگم بابا اینوری!
میگه الان با لیوان چای‌ ام میام :-|

مامانم اصولا وقتایی که خالم از کانادا بهش زنگ میزنه، میگه گوشیو بذار من با کارت بگیرمت ارزون تره
اون روز دوستش تو اسکایپ بهش زنگ زده
میگه : ای وای سیما جون تورو خداقطع کن من بگیرمت!
من :|
اسکایپ :|
تکنولوژی :">
مامانم D:

یكی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میكنم شاید
بخواند از نگاه من
كه او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند

من تو را نمی سرایم !..
تو ...
خودت در واژه ها می نشینی ..!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
و شعر را بیدار می کنی !!

باز دل آسمان گرفته....
بغضش را با تمام وجود حس میکنم
از آن بغض هاست که اگر بشکند ویران می کند
خوش به حال آسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند
آسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد

گذشته ی من گذشت ..!
حتی می توانم بگویم درگذشت...
و من برایش ماهها و روزها سوگواری و سکوت کردم .....
خاطراتم را زیر و رو کردم و ای کاشهای فراوان گفتم ..!
ولی دیگر بس است!
... ... ... ... من به شروعی دیگر می اندیشم
و به شروع زندگی دیگر
و حس ناب تازه شدن.

داداشم کلاس اوله داشتم به دفتر نقاشیش نگا میکردم یهو دیدم یه قلب کشیده از وسطش یه تیر رد شده از تیره هم داره خون میچکه!!!!!!!!!!! صداش کردم گفتم هووووی بچه این چیه کشیدی اینجا قلب کیه؟؟ اومد نشست جلوم تو چشام زل زده بود بعد چن دیقه گفت: آبجی واقعا برات متاسفم...تو هنوز عاشق نشدی و نمیدونی عاشقی بد دردیه... باور کن منو ثنا ( دختر داییم) همه حرفامونو زدیم ما عاشقانه همو میپرستیم تورو خدا راحتمون بزارید!!!!!!!!!!!!!!
جل الخلق ما بچه بودیم تو تلویزیون دوتا نامزد میدیدیم چشامونو میبستیم آب میشدیم میرفتیم زمین انگار داریم خودمونو میبینیم... اگه همین طور پیش بره فکر کنم ده سال بعد بچه ها تو همون بیمارسات که ب دنیا میان ازدواج کنن!

دیگه کم کم داره به مرغ تو حیاتمون حسودیم میشه............. لامصب تا حالا هفت هشت تا خواستگار داشته!!!!!!!!!!!

با مامانم دعوا کرده بودم بعد نیم ساعت رفتم اشپزخونه بهش گفتم: مامان؟ گفت: جااانم؟ گفتم مامان kiss your hands منو ببخش. یهو برگشت گفت:خفه شو بیشور...آشغال... حالا کارت به جایی رسیده که به من فحش انگلیسی میدی فکر میکنی نمیفهمم چی میگی من خودم ختم روزگارم برو گمشو میفرستمت کلاس زبان که دو کلمه چیز خوب یاد بگیری!!!!!!!!!!
من:o
lمعلم زبانم:o
 

فال حافظ زدم آن رند غزل خوان ميگفت زندگى بى تو محال است تو بايد باشى!

اگردرثانيه هاي زندگيت
حضورندارم
دلم..
دعايم..
هميشه..
همه جا..
باتوست