دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

دیشــب مدیـر سـاختمـون اومـده بود دم خـونه بابـام رفــت درو باز کـرد
من هـم صدای آهنـگو زیـاد کـرده بـودم
یهـو بابام داد زد اون لامصـبو خفـش کن ببینمـ این چه غلطي ميكنه! منــو میگــی =))
بابام :|
مدیر ساختمــــون :|

دلم هر ثانیه میشکند از خاطره دلی که یک بار شکستم...خیلی سخته!

سر میز صبحونه مادر بزرگم که 80 سالشه گفت بیا ننه اینم چاییت بخور. ما هم چایی رو خوردیم بعد که تموم شد مامانم اومد سر سفره گفت اِ چایی من کو؟؟
مادر بزرگمم گفت این ورداشت خورد ننه!!
منومیگی:|
=)))

من امشب...
دستها را برده ام بالا
و از عمق وجود خود
خدایم را صدا کردم
نمیدانم چه میخواهی
ولی امشب...
برای تو
برای رفع غمهایت
برای قلب زیبایت
برای آرزوهایت
به درگاهش دعاکردم
ومیدانم!
خدا از آرزوهایت خبر دارد
یقین دارم!
دعاهایم اثردارد!

شاید فکر کنین خالی میبندم ولی راسته
بابام بهم 2 میلیون داد تا ببرم بانک بریزم تو حسابش که تو راه یه موتوری پولمو زد.
عاقا ما هم داد و هوار کمک دزد که یه بنز پلیس اومد و گفت کو دزد گفتم اون موتوریه جلو پولامو زد 2 میلیون تومان
پلیس مارو سوار کردو برد خلاصه تعقیبو گریزی بود
این اقا مامور مهربونه با بلند گو گفت ایست /پلیس موتوری بایست
موتوری هم پیچید توی بازار قصتنطنیه نه ببخشید غستنتنیه نه قستنطنیحه اه قسطنطنیه اوفـــــــــ قثطنتنیه اه این دیگه چه اسمیه اصلا بیخبال.........

یکی از محاسن داشتن برادر زياد اين بود که تو خونه هميشه سر گرم بوديم.یکیش این بود که توي حال یا پذیرایی میزو صندلیرو تیرک دروازه میکردیم و فوتبال ميزديم :دی آخرش هم يا قاب میشکست يا گلدون. البته اين آخرش نبود. اولش بود. چون بعدش باید از خونه فرار میکردیم :))
اصلاً خیلی از این فوتبالیستا دهه شصتی از همین زمین خونگیا شروع کردن

تلفن همراه پيرمردى كه توى اتوبوس كنارم نشسته بودزنگ خورد...
پيرمرد به زحمت تلفن را با دستهاى لرزان ازجيبش درآورد، هرچه تلفن را در مقابل صورتش
عقب و جلو كرد نتوانست اسم تماس گيرنده را بخواند...
رو به من كرد و گفت،ببخشيد ، چه نوشته؟
گفتم نوشته،"همه چيزم"
پيرمرد: الو، سلام عزيزم...
يهو دستش راجلوى تلفن گرفت وبا صداى آرام ولبخندى زيبا و قديمى به من گفت،همسرم است.

4جوکی های عزیز سایتتون جزوه بهترینها هستش ومن همیشه میام 4جک ولی یکی از کاربرهای سایت مطلبه همین جارو به اسمه خودش میذاره درحالیکه کاربرایه دیگه هم اونو قبلا گذاشتن!
خیلی زشته که ماهارو بووووق فرض کردن! خودش میدونه کیه و شما هام میدونید خواهشا مطلبه جدید بذارید!

بعد از امتحان:
دوستم: امتحان چطور بود؟
من:تـــــوپــــــــ :) 20 رو شاخشه :)
دوستم: ولی من گند زدم :(
من: اشکال نداره امتحان بعدی جبران میکنی ;)
پس از اعلام نتایج...
نمره من: 15 :| :| :|
نمره دوستم: 19 :| :|

فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت میبخشد.مانند باد که شمع را خاموش و آتش را شعله ور میسازد.

رفتم فلش بگیرم به فروشنده میگم فلش دارین میگه؟
اچ پی، فیلیپس، سیلیکن گفتم کدومشون بهتره؟
گفت به ترتیب :سیلیکن، اچ پی، فیلیپس
گفتم خودت چی پیشنهاد می کنی؟
گفت: پاتریوت!

گفتم خدایا از همه دلگیرم،گفت حتئ از من!؟گفتم خدایا دلم را ربودند،گفت پیش از من!؟گفتم خدایا چقدر دوری،گفت تو یا من!؟گفتم خدایا تنها ترینم،گفت با وجود من!؟گفتم خدایا کمک خواستم،گفت از غیر از من!؟گفتم خدایا نگران آیندمم،گفت به اندازه من!؟گفتم خدایا دوست دارم،گفت بیشتر از من!؟گفتم خدایا اینقدر نگو من،گفت تو یا من!!؟؟؟

یادمان باشد،همیشه ذره ای حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" کمی کنجکاوی پشت"همین طوری پرسیدم" مقداری عصبانیت پشت"چه می دونم" واندکی درد پشت"اشکالی نداره"وجود دارد

تاحالا شده وسط شام یا ناهار خوردن زبونتون رو گار بگیرید بعد فردایش دقیقا هموجایی رو که دیروز گاز گرفته بودید رو گاز بگیرید دیگه ادامه نمیدم چون الان اشک رو تو چشاتو میبینم!!!!

غيرت دارم روي خاطراتمان ، براي هر كسي تعريفشان نمي كنم ؛ تو فقط مرد باش و ... انكارشان نكن ...