دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

سوت پایان را بزنید!صداقت من حریف مکر این زمانه نشد.قبول میکنم باختم........

گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

از جلوی پارک خونمون رد میشدم
دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره
رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?!
انگار دنیارو بهش داده بودن
با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!!
زدم رو شونــــــش گفتم :
" sorry , I can't ...

.سر جلسه امتحان یکی از بچه ها به استادگفت :
"استاد اگه میشه یه کمکی بکنید"
.
.
.
بعد استاد دست کرد تو جیبش، یه 200 تومانی در آورد، گذاشت رو دسته صندلی طرف و رفت...

طرف داشته گریه می کرده, ازش می پرسن چرا گریه می کنی؟
میگه کاشکی به حرف بابام گوش می دادم....
می گن خوب حالا مگه چی گفته بود؟
می گه : نمیدونم.....گفتم که گوش ندادم

یخچال ما خوبیش اینه که همیشه آب یخ توش هست ، بدیشم اینه که فقط آب یخ توش هست !!!

فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !

اگه دروغ بگم برج العرب تو حلقم یکبار مدرسه ما بغل دستیش باهم آزمون مرات گرفتن مدرسه ما با یک روز تاخیر گرفت ما هم رفتیم سوال ها رو از مدرسه بغلی گرفتیم فرداش هم آزمونو دادیم وقتی نتیجه اومد ده نفر اول استان توی ردیف مابودن(حالا فهمیدن ما چه مخی هستیم)

دیگه برنامه ورزشی شبکه 2 بدون نیما صفایی نداره!چقدر زود رفتی نیما جان حالا فقط یادگار خنده های زیبایت را در ذهن داریم..!
بزنیم به خاطر شادی روح نیما نهاوندیان...
هنوز در ذهن ما جایی داری...:دی

شب ها ز غم تو خواب ندارم
رحمی به دلم کن که دگ تاب ندارم
از بس ز دوری تو گریه نمودم
چشم به زبان امد و گفت اشک ندارم

میگم کیا کتاب فارسی ابتدایی رو یادشونه
همون کتابی که رو جلدش به ازای هر پایه ای که میومدی بالا ی گل که ساقه اش ی مداد بود اضافه میشد

همه دانشجوا. میگم همه یعنی همه ها؟؟؟!!!!
واسه دلگرمی و شریک شدن تو غم همدیگه
هرکسی که تا الان حتی ی درس حتی درس ی واحدی رو نتونسته پاس کنه ی لایک ناقابل بزنه

این اولین کامنتمه
پارسال روز معلم کل بچه ریخته بودن وسط کلاس میرقصیدن من به رفیقم گفتم رقص متخلطه گفت منظورت همون مختلطه آغا ما میخواستیم از همون طبقه سوم بپریم پایین که رفیقم معرفت به خرج داد گفت به کسی نمیگم

يكي از اقوام تعريف ميكرد (مهندسه)يكي از كارگراش يه خورده تختش كمه, بچه ها هم سر كارش ميذاشتنو اذيتش ميكردن يه بار اينو خيس كردن اينم صاف رفت پيش مهندسه بهش ميگه اقا چيكار كنيم خيس شديم مهندسه هم برميگرده به شوخي ميگه برو توآفتاب تاخشك شي اينم كلاتعطيل رفت تو آفتاب 2ساعت واستاد تا خشك شد برگشت سر كارش?!?!?!?!?!

یه سوال
آدم و حوا که فک و فامیل نداشتن به کی می خندیدن؟
خدایاااا این فک و فامیلای سوژه رو حفظ بفرمااااا
آمین گویان لایک کنن