دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

همین کافیست گاهی یه نگاهی یااشتباهی یادم میکنی.همین کافیست......

یه روز عصر تا شب ، بیرون از خونه بودم و خیلی بد جور دستشویی داشتم . همین که رسیدم خونه خودمو انداختم تو توالت با کلی سروصدا. بعد که از توالت اومدم بیرون دیدم همه ، از جمله مهمونا سرشونو انداختن پاییین و دارن آروم می خندن. تازه یادم افتاد که اون شب قرار بود برای خواهرم بیان خواستگاری

ترم اول بودم بهم گفتن کارشناسی هستی یا ارشد؟؟؟ باخودم فکر کردم دیدم ارشد از کارشناسی بالاتره گفتم ارشد . بعد مدارکمو دادم خانومه کلی خندیدگفت یه جارفتی بگو کارشناسی هستی برو اتاق بغلی انقد زیرلب گفتم کارشناسی هستم که وقتی رفتم اتاق بغلی به جای سلام گفتم کارشناسی هستم!! بازم ضایع شدم

یه سری فیلم آموزشی دانلود کرده بودم که اشتباهی ریختم توی فلشی که داخلش یکی دوتا فیلم زبان اصلی تقریبا اونجوری بود. حواسم نبود فلشو عوض کنم و اونرو با کل مایحتوی دادم به استادم!! از اون موقع هر وقت منو میبینه میگه فلش نداری بهم قرض بدی!

آقا صبح زود این رفیقمون زنگ زده بود ول نمیکرد که...هیچی منم تو خواب الودگی این گوشیو برداشتم....رفیقم گفت:سلام احسان نمیای سرکار؟؟؟
منم تو خواب وبیداری گفتم نه من الان جایی ام کار دارم...دیدم طرف یه چند لحظه سکوت معنادار کرد بعد گفت باشه خدافظ...منم گوشیو گذاشتم بعد رفتم دست صورت بشورم...تازه فهمیدم ای بابا چه گندی زدم طرف به خونه زنگ زده بود...!!!!!!!!!!
:|

کاش میشد وقتی یه رابطه تموم میشه هدیه ها و یادگاری ها رو پس داد

مامان بزرگ خدا بیامرزم توی 95 سالگی فوت کرد..... صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن...... جمعیت هم زیاد بود...... من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم..... اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود..... یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا... حالا خندمون قطع نمی شد.
جمعیت عزادار:))))
من:||
دختر خالم :((((

آغا ما بچه بودیم این پسر عمم بهم میگفت تو ادمی؟ما هم میگفتیم آره این قدر میخندید بهمون فکر میکردیم آدم چیز بدیه
بعد اوج بدبجنسیش این بود تو جمع میپرسید تو آدمی ؟ماهم با افتخار می گفتیم نه فامیلامون همه هلی کوپتری میزند
پسر عمه اس ما داریم از بچگی مون ما رو به فکر خود کشی انداختن

یادش بخیر....این تابستونی با یکی رفیق شدیم...اخر رفاقت...وقتشو تا تونست پای حرفای مفتم ریخت...به سلامتی اون رفقایی که تموم وجودشون پره از معرفت....
رفیق نوکرتم....:)

اقا ما توی دانشگاه با برو بچ شوخی خرکی داریم...یه بار یکی از این رفقا یه چرتی پروند...منم این کلاسورو با شدت جت خواستم بکوبم پس سرش..نامرد جاخالی داد...از اونجا که شانسمونم اخرشه از پشتش دختره دراومد این کلاسور ما هم کل ترمو حمل کرد با شدتی در حد خفن خورد تو سرش...تا 5 دقیقه به هم خیره بودیم...نامراد این اکیپ ما هم میخندیدن..هی میگفتن احسان ناکارش کردی..منم هل شده بودم پروندم خانوم حال شما؟؟؟خوبی؟؟؟؟
دختره بدبخت گفت مرسی ممنون....هیچی دیگه این دختره از این به بعد منو میبینه میگه حال شما...
من:|||
برو بچ:))))))
دختره:ooo
بچه ها شما شوخی خرکی نکنید....:))))

بزن به سلامتي اون دبيرايي كه تا ازشون ميپرسيديم چند واسمون رد كردن
ميگفتن شما درستونو بخونين نگران نمره نباشين

امروز دبير ديفرانسيل نتايج امتحانامونو داد
با رفيقام جمع شديم پنج نفر بوديم وقتي نمره هامونو با هم جمع كرديم
به اين نتيجه رسيديم واقعا اين نوني كه داريم تو خونه ميخوريم حلالمون نيس

هرکارى کردم ب چشت اصلا نيومد ببخش عزيزم ک همين ازم براومد چى شد اون حس زلالت اون دل ساده وصاف ،لااقل دستشو ول کن جلو من بى انصاف...من دلم قد ى درياست طاقتم خيلى کم نگير دستاشو عقلا پيشم انقدمحکم،تا يکى اومدسراغت دل من رو پس زدى تو کنارکشيدى اما کاش کنارميومدى.....

یک روز که داشتم تو چارجوک ، جوک میخوندم و کیبورد رو گاز میگرفتم ، بابام در رو شکوند اومد تو اتاق و فرمود داری چی کار میکنی؟ منم خیلی ریلکس گفتم دارم جوک میخونم . برگشت گفت همین کارا رو میکنی معدل ترمت میشه بوقققققققققققق!!! و چنتا فحش آبداربه من و چارجوک داد و رفت.!!!
منم وظیفه ی خودم رو دونستم که این خاطره رو بزارم تو چارجوک تا بفهمید بعضیا با چ مشقت و سختی ای میان تو چار جوک و دیگر هیچ.....

یکی از تفریحات سالم من توی مهمونیا اینه به هر کی که وارد میشه بهش بگم یادت رفته مارک لباستو بکنی
خععلی حال میده وقتی طرف لباسش نو باشه واقعا دنبال مارک لباسش بگرده اونجاس که دیگه تفریح من کامل میشه