دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اول راهنمــایی بودم ، از اون خودکـار برقیهـا خریده بودم همہ ملت حـتی ناظم رو هم باش لـرزونـدم =))
زنگ ادبیات بود منـو داشـت خواب میگرفـ !
خودکـار هم تو دسـتم بود بازی بازی میکـردم باهـاش !
آقا چشـتون روز بـد نبینہ من خواب آلود یـهو فشـار دادم خودکـارو و اونم نامردی نکرد لرزودتم:((
اصـن خواب آلودگی بگو 1 درصـد :|:((
صـاف وایسادم تکون نخوردم تا زنگ بخوره :((:|:|:|:|:|
مـن ~> :((
خودکـار ~> :D
معـلم ادبیـات ~> :))
باز هم من ~> :|

گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو
گفتا اگر برآید
گفتم فکو فامیله داریم؟
در این لحظه دیگه چیزی نگفت و پشت به من به سمت افق رفتو محو شد...
این یکی از فانتزیای ادبی بنده بود

مدرسه ما قراره بچه هارو ببره مشهد ولی ناظممون گف تورو عمرا ببریم.تورو خدا دعا کنید بزاره برم،دلم خیلی گرفته،خیلی حرف تو این دل صاب مرده هس.
نیازمند دعای همه ی بچه های با مرام 4جوک
:-(

آرام باش!این چه نوری است که از پنجره می تابد؟
آنجا مشرق است و.........خورشید تابان.
(جای خالی رو خودت پر کن)

خداییش هرچی پست که تو 4جوک درباره پدرو مادرا میبینم یا تا آخرش میخونم و لایک میکنم یا نخونده لایک میزنم
اسمشونم لایک داره خدایی
خدا همه شونو حفظ کنه

رفتم بانک چک نقد کنم باجه دار بعد از پاس کردن چک میگه: می بری؟
میگم :نه - می خورم ، چندتا باند پول و کش هم اضافه بزن تنگش سیر شم!! والا . . .

امروز رفتم ماشیمو که چندماه پیش ثبت نام کردم گرفتم
تو راه داشتم فکر میکردم شیرینی چی بخرم ببرم واسه بابا و مامانم که رسیدم اونجا
بابام: به به به مبارکه مبارکه ایشاللا چرخش واست بچرخه ... بیا پسرم بیا این کارت سوخت و ببر یه باک بنزین بزن اون کپسول اطفا حریق آفتاب گیر و قفل پدال ماشین منم بردار واسه شیرینی ماشینت
خداییش کف کردم من ماشین خریدم بابام شیرینی میده
قدر بابا و ماماناتونو بدونید

اگر تو 100سال عمر کردی،امیدوارم منم 100سال منهای یک روز زنده بمانم تا مجبور نباشم بدون تو زندگی کنم.

دوران دبیرستان از خونمون تا مدرسه دقیقاً 2 دقیقه فاصله بود ، منم صبحا تا 9 می خوابیدم ، بعد بلند میشدم یه راس می رفتم مدرسه ، بعد تقریباً 40 دقیقه دیگش که زنگ تفریح بود میومدم خونه صببحونه می خوردم ، مدیرمون هم همون اول سال گیر داده بود چرا دیر میای ؟ منم با زرنگی گفتم خونمون تا اینجا خیلی دوره اونم چون درس خون بودم گیر نمی داد ، معلما هم همه فک می کردن راه خونمون طولانی و درسمم خوب بود ( الان قشنگ فهمیدی درسم خوب بود ) گیر نمی دادند ، وسطای سال یه بار با یکی از بچه های سال بالایی دعوام شد زدم آش و لاشش کردم ، مدیر دعوت اولیا داد گفت تا بابات نیاد نمی زارم بیای سر کلاس ، دو سه روزی از خونه می زدم بیرون مدرسه نمی رفتم ، ( شاید بگین چرا به خونتون زنگ نزدش ؟ همون اوِّل سال همه ی شماره ها رو اشتباه دادم به مدرسه ) آخرم یکی ازین فضول ها ما رو ول تو محل دیدن به خونمون گفتند و ما لو رفتیم ، پدرمون اومد مدرسه برای دعوت اولیا که شده بود ، مدیر و پدرم نصیحتم می کردند ، می گفتند محمد رضا دعوا کردن از شما بعیده و ازین دری وری ها ، آخر سرم مدیر به بابام گفت واسه ی این بچه یه سرویس بگیر یا خونتون رو بیارین نزدیک مدرسه ، گناه داره این بچه هر روز دور می رسه مدرسه !
یهو برق سه فاز پدرمون رو گرفت ، گفت این کره ... ..... بوق بیییییب بهتون دروغ گفته ، خونمون همین بقله ! خلاصه آخر داستان یه کتک خوردیم و از فرداش عیشم بهم ریخت ، صبح من رو 6.30 ، تازه نیم ساعت زودتر می فرستاد مدرسه ! ههههه
ولی من بازم می رفتم تو نماز خونه تا 9 می خوابیدم بعد می رفتم سر کلاس......
پرچم دهه ی هفتاد همیشه بالاست ، .....

اگه کسی تو چشات نگاه کرد و قلبت لرزید عجله نکن، چون ممکنه یه روز کاری با قلبت بکنه که چشات بلرزن..!!

دلم برای اون روزایی که جلوی کلاس باید انشاء مو با صدای بلند میخوندم تنگ شده!!!
فقط هم با یه " آفرین پسر خوب بود ،برو بشین " دلم خوش می شد. آخه دیگه چقدر قانع!!!

یکی از فانتزیام اینه با مخاطب خیلی خاصم که تو دنیا لنگه نداره (اینقدر دوسش دارم ینی) باهم سوار موتور شیم بریم اون دوردورا تو افق محو شیم همونجا پیادش کنم و بیام دیگه از دستش راحت شم اه اه اه اه
چیه همش که نباید آخرش خنده داشته باشه
اعصاب مصاب نداریم

من نمیدونم الان که دیگه نره خری شدم برا خودم،هنوز این شوخی بابام که وقتی میرم حموم میاد درو باز میکنه درسته یا نه؟

اعتراف میکنم خونه بغلیمون عروسیه
ما طبقه چهارمیم اونا ویلایی
هی دارم فکر میکنم با این تفنگم خواننده هرو بزنم که مثل بز می خونه
کمک کنین تصمیم مهمیه

ساچلارينا بنزتميشم گئجه مي
گل اوزاق گزمه يانيما سئوگيليم
دوداغيندا ايتيرميشم سؤزومو
گولوشونله جانيمي آل سئوگيليم

شبم را به گيسويت تشبيه کردم
دورنرو بيا پيشم سوگليم
در لبهايت حرفم را گم کرده ام
با خنده ات جانم را بگير سوگليم